×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

خدایا کمک

خدا

× خدا جون دوستت دارم
×

آدرس وبلاگ من

1582158315751580160816061587160415751605.goohardasht.com

آدرس صفحه گوهردشت من

goohardasht.com/naghme36

?????? ???? ?????? ???? ???? ?????? ??? ??? ????? ??????

نامه6 چیزی نمیگم

این بار هم میخوام واسه دل خودم بنویسم...با اینکه اصلا مغزم راه نمیفته که کلمات رو کنار هم بذارم...
دوستای عزیز...این متن هم فقط اندکی ناراحت کننده است...نخونید...جدی میگم:توقعی ندارم.
از خیلی قبلاها همیشه واسم یه سوال پیش اومده بود:
اینکه واسه چی زندگی میکنیم؟اصلا زندگی چیه؟ آخرش که چی؟
هنوزم جوابشو پیدا نکردم...واسم گنگه که من هر روز از خواب پامیشم یه سری کارهای روزمره انجام میدم ، با یه سری حرف های بیهوده وقتمو میگذرونم.آخرش بزرگ میشیم و زندگی جدید و بچه و ....
یه سیر تکراری تو زندگی ها همیشه عذابم میده
همه میگن هدف مشخص کن...اصلا گیریم که من یه هدف بزرگ انتخاب کنم:
مثلا دکترا بگیرم!!! و واسه اینکار م چی بخونم و کار کنم....خستگی به تنم میمونه .چون دکتر بیکار دیدم.!!!
واقعا لذتش رو نمیتونم درک کنم:(مشکل از منه؟!؟!یا بقیه ؟
اینا رو گفتم ؛ حالا دلم میخواد حرفای دل خودم رو بزنم...
چرا چرا چرا!!!؟!؟؟!؟ چرا هر حرفی که میزنم به دل نمیشینه:(
چرا اینجوری شده!! حس بدی دارم...حس میکنم زیادی ام! حس میکنم ازم متنفرند!!!
از آدم هایی که از تو چشماشون میشه فهمید و از حرفاشون میشه فهمید نظرشون راجع بهت چیه دلم گرفته!
همیشه به خودم میگم که خفه شم!!!حرف نزنم! اینجوری بهتره!
نه دل کسی ازم آزرده میشه! نه من عذاب وجدان میگیرم!
دلم میخواد زندگی کنم..ولی فعلا نمیتونم...زوری خودمو نگه داشتم...
 دلم نمیخواد ناراحتتون کنم و هی از غم بگم:ولی اینجوریه که آروم میشم
وای تازه امروز نمی خواستم چیزی بگم می خواستم جلوی دهانم بگیرم ببخشید ناراحتان کردم

دوشنبه 22 بهمن 1391 - 10:21:42 PM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم
نظر ها

ali

aliakvariume

http://akvariume.gegli.com

ارسال پيام

سه شنبه 23 بهمن 1391   1:40:04 PM

می دانی


یک وقت هایی باید


روی یک تکه کاغذ بنویسی


تـعطیــل است


و بچسبانی پشت شیشه ی افـکارت

باید به خودت استراحت بدهی

دراز بکشی

دست هایت را زیر سرت بگذاری

به آسمان خیره شوی

و بی خیال ســوت بزنی

در دلـت بخنــدی به تمام افـکاری که

پشت شیشه ی ذهنت صف کشیده اند

آن وقت با خودت بگویـی

بگذار منتـظـر بمانند ....

حسین پناهی